^^^^^*^^^^^
دیروز داشتم توی بازار شلوغ دم عید راه میرفتم از هوای قشنگ اسفند ماه لذت میبردم هر سال نزدیک عید میرم بازار به یاد خاطرات کودکیم
نگاه کردن به تخم مرغ های رنگی و بوی عود و رقص ماهی ها احساس آرامش بهم میده اما چشمم به صحنه ای افتاد که حالم گرفته شد
کودکی دست فروش به صاحب مغازه التماس میکرد اجازه بده بساطش رو اون نزدیکها پهن کنه
بیشتر که دقت کردم دیدم حال و هوا مثل سالهای قبل نیست
خدایا حواست هست
به این کودک دست فروش
به اون بچه ای که در خونشون کز کرده
به جیب جوونا
به اون پیر مردی که دستاش توانایی نداره اما فکرش پیش اجاره خونه و خرج ده نفر آدمه ، حواست هست
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
هرخانه ای
حال و هوای خاص
خودش را دارد
بعضی از خانه ها
همین که وارد میشوی
عجیب آرامت می کنند
انگار که جادویت کرده باشند
بعضی از خانه ها رسم شان است
صبح های جمعه افتاب نزده
تاسرکوچه را آب وجارو میکنند
بعضی از خانه ها
هیچ وقت دلتنگی ندارند
بعضی از خانه ها صبح های زود
بوی چای تازه دم ونان برشته می دهند
وظهر ها بوی پیاز داغ ونعنا
وغروب ها بوی هل و دارچین
بعضی خانه ها
انگار مامن نورند
بعضی از خانه ها
آبروی یک محله اند
راستی چرا
توی قیمت خانه ها
این چیزها حساب نمیشود ؟؟
میگن عاقا جواز کربلا میدی
هر کی که کربلا میخاد
امضاهاشو تو بش میدی
میخام بگم من کربلا رو نمیخوام
اگه که روزیه منه ببخششون به دیگرون
نکه نخوام برم ولی
ازون زمون که به بابام رخصت کربلا دادی
بجای اینکه هر سالی دوبار بیاد به دیدنت
هی با خودش میگه همش
خدا کنه بطلبه بازم برم به کربلا
ذکرو نیایشش شده کرب و بلا و کربلا
خلاصه هوایی شده با حال و هوای کربلا
من کربلا رو نمیخوام ؛ امام رضام تنها میشه
کربلا زائراتو خیلی هوایی میکنه
من تو رو میخامت عاقا جون
صحن و سرات زندگیمه
ایوون طلات ابرومه
پنجره فولاده حرم ؛ محله درد و دلامه
من کربلا رو نمیخوام ؛ امام رضام تنها میشه
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
تولدت مبارک عاقا ؛
این عید رو به همه شیعه ها تبریک میگم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
شعر از شیخ المریض عمو حسین پیرزاد
❤ ♡ ❤ ♡ ❤ ♡ ❤ ♡ ❤ ♡ ❤ ♡ ❤
همه رفتند، تو اما سر جایت ماندی
همه شادند و تو در حال و هوایت ماندی
هرکسی دست به دستان نگاری داده
تو چه دل ساده سر عهد و وفایت ماندی
دیگران عاشق بت های جدیدی شده اند
تو فقط پیرو چشمان خدایت ماندی
دل بکن! دلبرکت خاطره ای محو شده
تو چرا مات همین خاطره هایت ماندی ؟
عشق یعنی نرسیدن! چمدان را بردار
همه رفتند… تو تنها سر جایت ماندی
❤ ♡ ❤ ♡ ❤ ♡ ❤ ♡ ❤ ♡ ❤ ♡ ❤
❇مجید ترکابادی❇
سوگند به آن حس غریبانه ی چشمت
بی یاد تو هرگز سخن آغاز نکردم
رفتی و دلم بست به سوی همه در را
جز روی تو در را به کسی باز نکردم
گفتم که بگویم غزلی لایق عشقت
حس غزلم را به تو ابراز نکردم
شبها که به خاطر گذرد یاد عزیزت
در خواب به جز نام تو آواز نکردم
زنجیر به پای دل من بست نگاهت
بی حال و هوای تو که پرواز نکردم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
؟؟؟؟